بازهم قلبي به پايم افتاد

 بازهم چشمي به رويم خيره شد

بازهم درگيروداريك نبرد

عشق من برقلب سردي چيره شد

بازهم ازچشمه ي لب هاي من

تشنه اي سيراب شد،سيراب شد

بازهم دربسترآغوش من

رهروي درخواب شد،درخواب شد

بردوچشمش ديده ميدوزم به ناز

خودنمي دانم چه مي جويم دراو

عاشقي ديوانه ميخواهم كه زود

بگذردازجاه ومال وآبرو

اوشراب بوسه مي خواهدزمن

 من چه گويم :قلب پراميدرا؟

 اوبه فكرلذت وغافل كه من

طالبم آن لذت جاويدرا

من صفاي عشق مي خواهم زاو

تافداسازم وجودخويش را

اوتني ميخواهداز من آتشين

تابسوزانددرآن تشويش را

اوبه من ميگويد:اي آغوش گرم

مست نازم كن كه من ديوانه ام

من به اومي گويم اي ناآشنا

بگذرازمن من تورابيگانه ام

آه ازاين دل،ازاين جام اميد

                                حالاداره به گریه هات می خنده

اون که می گفت بدون تو میمیره

                                 دروغ میگه دلش جنس کویره

دروغ می گه توگوش نده به حرفاش

                                   نگوهنوزمی خوای بمونی باهاش

خیال نکن بدون اون میمیری

                                   بذاربره نباشه جون می گیری

صداي توخوب است.

صداي توسبزينه آن گياه عجيبي است

كه درانتهاي صميميت حزن مي رويد.

درابعاداين عصرخاموش

من ازطعم تصنيف درمتن ادراك يك كوچه تنهاترم.

بياتابرايت بگويم چه اندازه تنهايي من بزرگ است.

وتنهايي من شبيخون حجم تراپيش بيني نمي كرد.

وخاصيت عشق اين است.

كسي نيست،

بيازندگي روبدزديم،آن وقت

ميان دوديدارقسمت كنيم

بياذوب كن دركف دست من جرم نوراني عشق را.

مراگرم كن!!!!!!

راه دوري است،وپايي خسته

تيرگي هست وچراغي مرده

مي كنم،تنها،ازجاده عبور:

دورماندندزمن آدم ها.

سايه اي ازسرديوارگذشت،

غمي افزود مرابرغم ها

فكرتاريكي واين ويراني

بي خبرآمد تابادل من

قصه هاسازكندپنهاني

نيست رنگي كه بگويدبه من

اندكي صبر،سحرنزديك است

هردم اين بانگ برآرم ازدل:

واي،اين شب چه قدرتاريك است!مثل اين است كه شب نمناك است.

ديگران راهم غم هست به دل،

غم من،ليك،غمي غمناك است!!!!!!!!

عشق چه كلمه ي زشتيه،وقتي حرفشه ياجداييه يا غمه يا گريه اس يا ديوونگيه يا افسردگيه يا پشيمونيه يا درده يا رنجه يا عذابه يا خستگيه يا نرسيدنه ياتنهاييه يا يه زخمه یانالست!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!مگه يك كلمه چه قدميتونه آدموازپادربياره؟؟؟؟تا كي بايدبخاطره اين كلمه اين همه روتحمل كنيم!

ازاين كلمه متنفرمممممممممم!دلم میخوادازبین ببرمششش

مي دوني چراوقتي ميري تورويا،وقتي گريه ميكني،وقتي فكرميكني يا وقتي كسي رو ميبوسي،چشمات رومي بندي؟

چون قشنگ ترين احساس هاديدني نيستند!!!!!!

       هر جایی که میخواهی برو

          هر آنچه که میخواهی باش

            چون فقط یک بار زندگی می کنی

               و فقط یک شانس داری

                     برای انجام آنچه می خواهی

کاش اون لحظه ای که یکی ازت میپرسه "حالت چطوره؟" و تو جواب میدی "خوبم!" ، کسی باشه که محکم بغلت کنه و آروم تو گوشت بگه: "میدونم خوب نیستی..."

                                حالاداره به گریه هات می خنده

اون که می گفت بدون تو میمیره

                                 دروغ میگه دلش جنس کویره

دروغ می گه توگوش نده به حرفاش

                                   نگوهنوزمی خوای بمونی باهاش

خیال نکن بدون اون میمیری

                                   بذاربره نباشه جون می گیری

صداي توخوب است.

صداي توسبزينه آن گياه عجيبي است

كه درانتهاي صميميت حزن مي رويد.

درابعاداين عصرخاموش

من ازطعم تصنيف درمتن ادراك يك كوچه تنهاترم.

بياتابرايت بگويم چه اندازه تنهايي من بزرگ است.

وتنهايي من شبيخون حجم تراپيش بيني نمي كرد.

وخاصيت عشق اين است.

كسي نيست،

بيازندگي روبدزديم،آن وقت

ميان دوديدارقسمت كنيم

بياذوب كن دركف دست من جرم نوراني عشق را.

مراگرم كن!!!!!!

راه دوري است،وپايي خسته

تيرگي هست وچراغي مرده

مي كنم،تنها،ازجاده عبور:

دورماندندزمن آدم ها.

سايه اي ازسرديوارگذشت،

غمي افزود مرابرغم ها

فكرتاريكي واين ويراني

بي خبرآمد تابادل من

قصه هاسازكندپنهاني

نيست رنگي كه بگويدبه من

اندكي صبر،سحرنزديك است

هردم اين بانگ برآرم ازدل:

واي،اين شب چه قدرتاريك است!مثل اين است كه شب نمناك است.

ديگران راهم غم هست به دل،

غم من،ليك،غمي غمناك است!!!!!!!!

عشق چه كلمه ي زشتيه،وقتي حرفشه ياجداييه يا غمه يا گريه اس يا ديوونگيه يا افسردگيه يا پشيمونيه يا درده يا رنجه يا عذابه يا خستگيه يا نرسيدنه ياتنهاييه يا يه زخمه یانالست!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!مگه يك كلمه چه قدميتونه آدموازپادربياره؟؟؟؟تا كي بايدبخاطره اين كلمه اين همه روتحمل كنيم!

ازاين كلمه متنفرمممممممممم!دلم میخوادازبین ببرمششش

مي دوني چراوقتي ميري تورويا،وقتي گريه ميكني،وقتي فكرميكني يا وقتي كسي رو ميبوسي،چشمات رومي بندي؟

چون قشنگ ترين احساس هاديدني نيستند!!!!!!

       هر جایی که میخواهی برو

          هر آنچه که میخواهی باش

            چون فقط یک بار زندگی می کنی

               و فقط یک شانس داری

                     برای انجام آنچه می خواهی

کاش اون لحظه ای که یکی ازت میپرسه "حالت چطوره؟" و تو جواب میدی "خوبم!" ، کسی باشه که محکم بغلت کنه و آروم تو گوشت بگه: "میدونم خوب نیستی..."